سلام بازدیدکننده عزیز
ورود
|
عضویت
درباره ما
تماس با ما
|
|
|
کشاورزی
+
آموزش زبان خارجی
زبان انگلیسی
ترکی
سلامتی
موفقیت
کسب و کار
+
فناوری اطلاعات
کامپیوتر
سبک زندگی
کتاب الکترونیکی
اطلاعات عمومی
سامانه پیامک رایگان اس ام اس
earn cash free traffic to your sites, products make refferals
خوش آمدید
آموزش 504 واژه
درس دوم 504
فصل اول |
درس دوم
بازگشت به لیست دروس
6.
numb
ترجمه لغت
بی حس
مخفی کردن
اینقدر
Number
شمرد که زبونش
بیحس
شد.
without the power of feeling; deadened
نمایش ترجمه
بدون قدرت احساس؛ کرخت
مخفی کردن
A. My fingers quickly became
numb
in the frigid room.
نمایش ترجمه
الف. انگشتان من در اتاق خیلی سرد به سرعت
بیحس
شدند.
مخفی کردن
B. A
numb
feeling came over Mr. Massey as he read the telegram.
نمایش ترجمه
ب. احساس
بیحسی
در هنگام خواندن تلگراف، به آقای ماسسی چیره شد.
مخفی کردن
C. When the nurse stuck a pin in my
numb
leg, I felt nothing.
نمایش ترجمه
ج. وقتی پرستار سنجاق را در پای
بیحس
من فرو کرد، چیزی حس نکردم.
مخفی کردن
این مورد را خوانده و انجام دادم
علامت گذاری شده
مارک بعنوان انجام شده
حذف علامت گذاری
آمار