سلام بازدیدکننده عزیز   ورود  | عضویت

آموزش 504 واژه

درس دوم 504

فصل اول | درس دوم   بازگشت به لیست دروس

  Words in Use  

Read the following passage to see how the new words are used in it.
متن زير را بخوانيد تا به چگونكى كاربرد واژگان جديد در آن پى ببريد.
Terror in the Cemetery وحشت در گورستان
I like to bet on anything that is exciting, so when my friends tried to tempt me with an offer, I took it.
The idea was for me to spend a frigid December night in a cemetery, all alone, in order to win twenty dollars.
Little did I realize that they would use dirty tricks to try to frighten me into abandoning the cemetery, therefore losing my wager.
دوست دارم روى هر چيزى كه هيجان انگيز باشد شرط‌بندى كنم. از اين‌رو زمانيكه دوستانم تلاش كردند مرا با پيشنهادى وسوسه كنند آنرا پذيرفتم.
پيشنهاد اين بود كه يک شب بسيار سرد ماه دسامير را تک و تنها در قبرستانى سپرى كنم تا بیست دلار برنده شوم.
خيلى كم متوجه بودم كه آنها از حقه‌هاى كثيفى استفاده خواهند كرد كه مرا بترسانند تا گورستان را ترک كنم و در نتيجه شرطم را ببازم.
My plan was to recline in front of a large grave, covered by a warm blanket, with a flashlight to help me cut through the dismal darkness.
After midnight, I heard a wild shriek. I thought I saw the grave open and a corpse rise out of it!
Although I was somewhat numb with fear, I tried to keep my senses.
نقشه‌ام اين بود كه جلوی قبر بزرگى زير پتويى گرم و با چراغ قوه‌اى كه تاريكى غم‌انگيز را پشت سر گذارم دراز بكشم.
پس از نيمه شب جيغ وحشيانه‌اى را شنيدم. فكر كردم كه ديدم قبر باز شد و جسدى از آن به بيرون آمد.
اگرچه تا حدى از ترس بی حس شده بودم اما سعى كردم حواسم را جمع كنم.
Using good judgment, I knew that no peril could come to me from that sinister figure.
When I did not run in terror, my friends, who had decided to conceal themselves behind the nearby tombstones, came out and we all had a good laugh.
Those spirits that may inhabit a cemetery must have had a good laugh, too.
با مراجعه به عقلم پى بردم كه هيج خطرى نمی‌تواند از آن چهره‌ى پليد به سمت من بيايد.
وقتي‌كه از ترس فرار نكردم دوستانم كه تصميم گرفته بودند خودشان را پشت سنگ قبرهاى اطراف پنهان كنند بيرون آمدند و همگى كلى خنديديم.
لابد ارواحى هم كه در آن گورستان سكونت داشتند حسابى خنديده‌اند.
  این مورد را خوانده و انجام دادم   مارک بعنوان انجام شده