➊
چرخه عادت
عادتها چگونه کار میکنند
در پاییز سال ۱۹۹۳، مردی که باعث شد همه دانستههای ما در مورد عادتها دگرگون شود، برای یک قرار برنامهریزیشده قدم به درون آزمایشگاهی در سندیگو گذاشت. او کهنسال بود، قدش بیش از شش پا بود و پیراهن آبی دکمهدار مرتبی پوشیده بود. موهای سفید پرپشتش حس حسادت را در هر شرکتکنندهی پنجاهمین گردهمایی دبیرستان برمیانگیخت. آرتروز باعث شده بود هنگام قدمزدن در راهروی آزمایشگاه کمی بلنگد. او دست همسرش را گرفته بود و به آهستگی راه میرفت، گویی مطمئن نبود که هر قدم تازه برای او چه به همراه خواهد آورد.
حدود یک سال قبل، یوجین پاولی، یا آنطور که بعدها در ادبیات پزشکی شناخته شد «ای. پی»، در پلایا دل ری در منزل بود و برای شام آماده میشد که همسرش در مورد پسرشان مایکل صحبت کرد، که میخواست به آنان سر بزند.
یوجین سؤال کرد: «مایکل کیست؟»
بورلی، همسرش، جواب داد: «بچهات. میدانی، همان که ما با هم بزرگش کردیم!»
یوجین نگاه مبهمی به او کرد. او پرسید: «او کیست؟»
روز بعد، حال یوجین به هم خورد و دچار دل پیچه شد. در عرض بیست و چهار ساعت، بدن او آن قدر آب از دست داد که بورلی وحشت زده او را به اتاق اورژانس برد. دمای بدنش در حال افزایش بود و به 105 درجه (فارنهایت) رسید، در حالی که همان طور عرق میریخت، هاله زردی روی ملافههای بیمارستان به وجود میآمد. او دچار هذیانگویی شد، فریاد میزد و پرستاران را که سعی داشتند یک سرم را وارد بازویش کنند هل میداد. فقط بعد از تزریق داروی آرام بخش بود که پزشکی توانست سوزنی را بین دو مهره پشتش وارد کرده و چند قطره مایع مغزی نخاع بیرون بکشد.