visit بازدید
Definition
to go see a person or place
نمایش ترجمه
رفتن برای دیدن یک فرد یا محل
مخفی کردن
My mother and I like to visit the market every day to buy fresh fruit.
مادرم و من دوست داریم تا هر روز برای خرید میوه های تازه به بازار برویم.
مخفی کردن