سلام بازدیدکننده عزیز
ورود
|
عضویت
درباره ما
تماس با ما
|
|
|
کشاورزی
+
آموزش زبان خارجی
زبان انگلیسی
ترکی
سلامتی
موفقیت
کسب و کار
+
فناوری اطلاعات
کامپیوتر
سبک زندگی
کتاب الکترونیکی
اطلاعات عمومی
سامانه پیامک رایگان اس ام اس
earn cash free traffic to your sites, products make refferals
خوش آمدید
آموزش کامل عبارات مصور روزمره انگلیسی
Illustrated Everyday Expressions - 16
فصل چهارم |
عبارات مصور روزمره (16)
بازگشت به لیست دروس
Clean off
تمیز کردن، زدودن کثیفی
clear; take everything off
نمایش ترجمه
پاک کردن؛ همه چیز را برداشتن
مخفی کردن
I think you need to
clean off
your windshield.
You should
clean off
your desk. It's very dirty.
He
cleaned off
the shelf so that his new roommate could use it.
نمایش ترجمه
باید میز خود را
تمیز کنید
. خیلی کثیف است
او قفسه را
تمیز کرد
تا هم اتاقی جدیدش بتواند از آن استفاده کند.
مخفی کردن
A: When is dinner?
B: In a few minutes. Please help me
clean off
the table.
نمایش ترجمه
پاسخ: چه وقته شام؟
ب: در عرض چند دقیقه. لطفاً در
تمیز کردن
میز به من کمک کنید.
مخفی کردن
این مورد را خوانده و انجام دادم
علامت گذاری شده
مارک بعنوان انجام شده
حذف علامت گذاری
آمار